loading...
سکوت تنهایی
احمدی بازدید : 3 شنبه 23 دی 1391 نظرات (0)

آموختم که خدا عشق است و عشق تنها خداست...

آموختم که وقتی نا امید میشوم این خداست که

با تمام عظمتش عاشقانه انتظار میکشد

تا دوباره به رحمتش امیدوار شوم.

آموختم اگر تا کنون به آنچه خواستم نر سیدم

خدا برایم بهترینش در نظر گرفته...

آموختم که زندگی سخت است ولی من از او سخت ترم

احمدی بازدید : 6 شنبه 23 دی 1391 نظرات (0)

لا لا لا لا لا لا بخــــواب دنیا خسیســــــــه . . .

 

واســـــه کمتر کســـــی خوب مینـــــــوسه . . .

 

یکی لبهایــــــــش تو خواب غـرق خنـــــــــده است . . .

 

یکی چشماهایــــــــــــــــــــــــــــش تو خوابم خیسه خیسه . .

 

احمدی بازدید : 6 شنبه 23 دی 1391 نظرات (0)

اگر همان کاری را انجام دهید که همیشه انجام می دادید، همان نتیجه ای را می گیرید که همیشه می گرفتید . .

 

تنها راهی که به شکست می انجامد ، تلاش نکردن است . . .

 

آنچه جذاب است سهولت نیست ، دشواری هم نیست ، بلکه دشواری رسیدن به سهولت است . . .

 

دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند . . .

 

به دنیا زانو نخواهم زد ، حتی اگر آسمان به کوتاهی قامتم شـود . . .

 

اگر میخواهید دشمنان خود را تنبیه کنید به دوستان خود محبت کنید . . .

 

وقتی توبیخ را با تمجید پایان می دهید ، افراد درباره رفتار و عملکرد خود فکر می کنند ، نه رفتار و عملکرد شما . . .

 

افراد موفق کارهای متفاوت انجام نمی دهند ، بلکه کارها را بگونه ای متفاوت انجام می دهند . . .

 

کارتان را آغاز کنید ، توانایی انجامش بدنبال می آید . . .

 

پیش از آنکه پاسخی بدهی با یک نفر مشورت کن ولی پیش از آنکه تصمیم بگیری با چند نفر . . .

 

انسان همان می شود که اغلب به آن فکر می کند . . .

 

همواره بیاد داشته باشید آخرین کلید باقیمانده ، شاید بازگشاینده قفل در باشد . . .

 

خداوند این کشور را از دشمن ، دروغ و خشکسالی مصون دارد . . .

 

دشوارترین قدم ، همان قدم اول است . . .

 

آفتاب به گیاهی حرارت می دهد که سر از خاک بیرون آورده باشد . . .

 

وقتی زندگی چیز زیادی به شما نمی دهد ، بخاطر این است که شما چیز زیادی از آن نخواسته اید . . .

 

من یاور یقین و عدالتم من زندگی ها خواهم ساخت ، من خوشی های بسیار خواهم آورد من ملتم را سربلند ساحت زمین خواهم کرد ، زیرا شادمانی او شادمانی من است . . .

 

بیادتان مى آورم تا همیشه بدانید که زیباترین منش آدمى ، محبت اوست پس محبت کنید چه به دوست ، چه به دشمن ! که دوست را بزرگ کند و دشمن را دوست . . .

احمدی بازدید : 6 شنبه 23 دی 1391 نظرات (0)

تو این دوره زمونه شنیدین میگن دختره خوب خیلی هست
دروغه باور نکنین :| تعداد دخترایه خوب از نصف کمتر شده
من خودم امروز تو خیابون کلی دختر دیدم از ر
ده سنی 15 به بالا که فقط با بچه مایه دارا میگردن حتی دیدم پیره مرده 70 ساله دختره 20 ساله بلند کرده با ماشینش
چرا واقعا؟تقصیره کیه؟چرا برای بودن با پولدارا تن به هر کاری میدن

احمدی بازدید : 7 شنبه 23 دی 1391 نظرات (0)

همیشه میترسیدم تو را از دست بدهم ، همیشه میترسیدم رهایم کنی ،مرا تنها بگذاری

اما…. تو آنقدر خوبی، که به عشق و دوست داشتن وفاداری

که حتی یک لحظه نیز فکر نبودنت را نمیکنم

همین مرا خوشحال میکند ، همین مرا به عشق همیشه داشتنت امیدوارم میکند

احمدی بازدید : 8 شنبه 23 دی 1391 نظرات (0)

از خدا دیگر هیچ نمیخواهم ، دیگر هیچ آرزویی ندارم ،

 رویایم را میخواستم که به آن رسیدم ، دنیا را میخواستم که آن را به دست آوردم ،

 رویایی که همان دنیای من است، و تویی که همان دنیای منی….

احمدی بازدید : 5 شنبه 23 دی 1391 نظرات (0)

بنویسید بعد مرگم روی سنگ * با خطوطی نرم و زیبا و قشنگ

اینکه اینجا خفته در این گور سرد * بودنش را هیچ کس باور نکرد

******نوشته های روی سنگ قبر******

چو رخت خویش  بر بستم از این خاك     همه گفتن با ما اشنا بود

ولیكن كس ندانست این مسافر        چه كفت و با كه گفت  و از كجا بود

******نوشته های روی سنگ قبر******

وصیت نامه ی عشق

مرا در روزی بارانی دفن کنید تا آتش قلبم خاموش گردد و در

طابوتی بگذارید از چوب تا بدانند عشق من مانند چوب خاکستر شد

دستهایم را بر روی سینه ام قرار بدهید تا بدانند همیشه دوست

داشتم کسی را در آغوش بگیرم چشمهایم را باز بگذارید تا بدانند

همیشه چشم انتظار بودم صورتم را رو به غروب آفتاب بگذارید تا

بدانند عشق من غروب کرده و زندگی ام تمام شد . مرا در آفتاب

بگذارید تا بدانند عشق من شعله ور شد

احمدی بازدید : 7 شنبه 23 دی 1391 نظرات (0)

                                                                                           

بارونو دوست دارم هنوز

چون تو رو یادم میاره

حس میکنم پیش منی

وقتی که بارون میباره

sadsad

بارونو دوست دارم هنوز

بدون چتر و سرپناه

وقتی که حرفای دلم

جا میگیرند توی یه آه

sadsad

شونه به شونه میرفتیم

من و تو تو جشن بارون

حالا تو نیستی و خیسه

چشمای من و خیابون

sadsad

بارونو دوست داشتی یه روز

تو خلوت پیاده رو

پرسه پاییزی ما

مرداد داغ دست تو

sadsad

بارونو دوست داشتی یه روز

عزیز هم پرسه ی من

بیا دوباره پا به پام

تو کوچه ها قدم بزن

sadsad

شونه به شونه میرفتیم

من و تو تو جشن بارونحالا تو نیستی و خیسه

چشمای من و خیابون

احمدی بازدید : 5 شنبه 23 دی 1391 نظرات (0)

نگاهم کرد و پنداشتم دوستم دارد. نگاهم کرد، در نگاهش هزاران شوق

عشق را خواندم. نگاهم کرد، دل به او بستم. نگاهم کرد، اما بعد ها

فهمیدم که فقط نگاهم می کرد!

احمدی بازدید : 7 شنبه 23 دی 1391 نظرات (0)

موقعی که می خواستمت می ترسیدم نگات کنم، موقعی که نگات

کردم ترسیدم باهات حرف بزنم، موفعی که باهات حرف زدم ترسیدم

نازت کنم، موقعی که نازت کردم ترسیدم عاشقت بشم، حالا که

عاشقت شدم می ترسم از دستت بدم

احمدی بازدید : 3 شنبه 23 دی 1391 نظرات (0)

به من می گفت: انقدر دوستت دارم که اگر بگویی بمیر، میمیرم... باورم

نمی شد... فقط یک امتحان ساده به او گفتم بمیر... سال هاست در

تنهایی پژمرده ام... کاش امتحانش نمی کردم...

احمدی بازدید : 4 شنبه 23 دی 1391 نظرات (0)

کاش می شد سرزمین عشق را در میان گام ها تقسیم کرد. کاش می

شد با نگاه شاپرک عشق را بر آسمان تفهیم کرد. کاش می شد با دو

چشم عاطفه قلب سرد آسمان را ناز کرد. کاش می شد با پری از برگ

یاس تا طلوع سرخ گل پرواز کرد...

احمدی بازدید : 4 شنبه 23 دی 1391 نظرات (0)

 

هیچوقت تو زندگی دنبال کسی نباش که بتونی با اون زندگی کنی بلکه

 

به دنبال کسی باش که بدون اون نتونی زندگی کنی...

 

احمدی بازدید : 3 شنبه 23 دی 1391 نظرات (0)

هر جا دلت شکست قبل رفتن خودت جاروش کن تا هر ناکسی منت

دستای زخمیشو رو سرت نذاره...

احمدی بازدید : 6 شنبه 23 دی 1391 نظرات (0)

 

اون لحظه که گفتی یکی بهتر از تورو پیدا کردم،‌ یاد اون روزایی افتادم که

 

به صدتا بهتر از تو گفتم من بهترینو دارم...

 

احمدی بازدید : 3 شنبه 23 دی 1391 نظرات (0)

                                                    

قطره‌ دلش‌ دریا می‌خواست. خیلی‌ وقت‌ بود که‌ به‌ خدا گفته‌ بود.
هر بار خدا می‌گفت: از قطره‌ تا دریا راهی‌ست‌ طولانی. راهی‌ از رنج‌ و عشق‌ و صبوری. هر قطره‌ را لیاقت‌ دریا نیست.
قطره‌ عبور کرد و گذشت. قطره‌ پشت‌ سر گذاشت.
قطره‌ ایستاد و منجمد شد. قطره‌ روان‌ شد و راه‌ افتاد. قطره‌ از دست‌ داد و به‌ آسمان‌ رفت. و هر بار چیزی‌ از رنج‌ و عشق‌ و صبوری‌ آموخت.
تا روزی‌ که‌ خدا گفت: امروز روز توست. روز دریا شدن. خدا قطره‌ را به‌ دریا رساند. قطره‌ طعم‌ دریا را چشید. طعم‌ دریا شدن‌ را. اما…
روزی‌ قطره‌ به‌ خدا گفت: از دریا بزرگتر، آری‌ از دریا بزرگتر هم‌ هست؟
خدا گفت: هست.
قطره‌ گفت: پس‌ من‌ آن‌ را می‌خواهم. بزرگترین‌ را. بی‌نهایت‌ را.
خدا قطره‌ را برداشت‌ و در قلب‌ آدم‌ گذاشت‌ و گفت: اینجا بی‌نهایت‌ است.
آدم‌ عاشق‌ بود. دنبال‌ کلمه‌ای‌ می‌گشت‌ تا عشق‌ را توی‌ آن‌ بریزد. اما هیچ‌ کلمه‌ای‌ توان‌ سنگینی‌ عشق‌ را نداشت. آدم‌ همه‌ عشقش‌ را توی‌ یک‌ قطره‌ ریخت. قطره‌ از قلب‌ عاشق‌ عبور کرد. و وقتی‌ که‌ قطره‌ از چشم‌ عاشق‌ چکید، خدا گفت: حالا تو بی‌نهایتی، چون که‌ عکس‌ من‌ در اشک‌ عاشق‌ است.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 21
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 4
  • آی پی دیروز : 15
  • بازدید امروز : 6
  • باردید دیروز : 9
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 15
  • بازدید ماه : 15
  • بازدید سال : 19
  • بازدید کلی : 215
  • کدهای اختصاصی

    سیب تم


    ♫PlaySong♫
    تماس با ما